لزوم ثبت دانش در سازمان
دانش سازمانها از کجا به دست می آید؟
شاید پاسخ به این سوال ساده به نظر آید: دانشی داشته ایم و بر مبنای آن دانش، سازمان خود را ایجاد کرده ایم.
این پاسخ به ظاهر ساده، کلید ورود به مبحث گسترده و عمیقی در خود دارد که در این مقاله قصد پرداختن به آن را داریم.
فرد یا افرادی، دانشی را دارند و بر مبنای آن دانش، سازمانی بنا میگردد. پس جزء اصلی این سازمان قبل از خود دانش، افرادی هستند که این دانش را از منابع مختلف کسب کرده اند.
هر چه ابعاد سازمان بزرگتر و گسترده تر باشد، تعداد افراد با دانش و لزوم حضور و فعالیت آنها در سازمان بیشتر بدیهی و انکارناپذیر به نظر میرسد.
سازمان به مثابه یک موجود زنده در مسیر رشد و توسعه ابعاد فیزیکی و ماهیتی خود، با نیازهای جدیدی مواجه میشود که رفع این نیازها و رسیدگی به جزئیات آنها تنها با تکیه بر دانش اولیه قطعا میسر نیست. نوزاد با دانش اولیه والدین تنها امکان حیات و ادامه فیزیکی حیات را پیدا می کند (این ظاهر بسیار ساده انگارانه مسئله است) و در ادامه رشد، نیازهایی تعریف میشود که دیگر دانش والدین برای تامین ملزومات این نیازها کافی نیست. چند درصد از والدین خیاط هستند که لباسهای فرزندانشان را خود تهیه کنند؟ چند درصد از والدین همزمان هم خیاط هستند و هم کشاورز و غیره؟ و به طور کلی هر تخصصی را که برای حیات و رشد کودک نیاز است را هم زمان دارا هستند؟
سازمان یک موجود زنده است که در ابتدای امر با اندیشه و دانش یک فرد یا مجموعه معدودی از افراد، آغاز به حیات میکند. و در ادامه برای بقا، حرکت و رشد نیاز به حضور و ایفای نقش افراد دیگری در محیط سازمان دارد. منظور از محیط سازمان، دو بعد بیرون و درون سازمان میباشد که پرداختن به این مقوله و شناخت محیط سازمانی خود موضوع پراهمیت و پر نکته ای میباشد که پرداختن به آن ضروری است.
تا اینجای مبحث، ما تنها از دانشی یاد کردیم که از قبل و از منبعی بیرون سازمان کسب شده است که در درون سازمان برای ایجاد، بقا، حرکت و رشد اولیه به کار گرفته شده است. اما آیا دانش یک موضوع کاملا خطی با یک ورودی و خروجی است؟
نکته مهم در خصوص تعریف دانش این است که نباید با علم اشتباه گرفته شود. اگر بخواهیم برگرفته از تعاریف موجود یک تعریف کلاسیک از دانش ارائه کنیم میتوانیم بگوییم که دانش یا معرفت عبارت است از: آشنایی، آگاهی، یا درک فرد یا چیزی مانند حقایق، اطلاعات، شرح یا مهارتها است که از طریق تجربه یا آموزش از طریق ادراک، کشف یا یادگیری به دست میآید.
با این تعریف و اشارتی که در ابتدای سخن داشتیم، می خواهیم نوع دیگری از دانش را مورد بازبینی قرار دهیم که در درون سازمان از طریق تجربه و آموزش، در درون خود سازمان کشف و درک می گردد. در تفاوت ماهیت دانش و علم میتوانیم بگوییم که دانش مجموعه ای از ادراک و برداشت های ما از علمی است که از مسیر آزمایش و تکرار و حصول نتایج بسیار مشابه به هم و یا یکسان به ثبت رسیده است.
دانش درون سازمانی، ما حصل هزینه های هنگفت رشد سازمان و تک تک افراد سازمان در طول حیات سازمان و انجام پروژه های مختلف میباشد. چه کسی می تواند هزینه واقعی کشف و درک این دانش درون سازمان را محاسبه و یا تخمین بزند؟
شاید مفهوم دانشی که از بیرون از سازمان کسب و ادراک شده است، جزو بدیهیات زندگی شخصی و سازمانی باشد و پرداخت هزینه های حصول این دانش برای همگان امری الزامی و کاملا منطقی به نظر برسد.
اما در خصوص دانشی که در سازمان متولد شده و قرار است درون سازمان رشد یابد، چه می دانیم؟
علم در یک مفهوم و اشاره، دانشی است که پس از عبور از مراحل تحقیق علمی و عبور از فیلترهای نظری و عملی، نتایجش ثبت می گردد. و پس از ثبت نتایج، احترام و جایگاهی می یابد که تا مدتها انسانها با اشتیاق و خود خواسته برای درک و فهم آن تلاش کرده و متحمل هزینه های لازم آن خواهند بود.
در این مبحث تنها قصد آن را داشتیم که توجه را به موضوعی مهم و حیاتی در سازمان جلب کنیم. موضوعی که پرداختن به آن نیازمند ساعتها مطالعه، تفکر، تحقیق، بررسی و ارزیابی های مکرر است و هیچ یادداشت و مقاله کوتاهی قادر به ثبت جزئیات آن نیست. از این رو، مبحث را با چند سوال دیگر به دنبال یافتن سوالات دیگر به پایان میرسانم:
ما با دانش ارزشمند درون سازمان خود چه می کنیم؟
پس از انجام یک یا دو پروژه نسبتا موفق، پروژه جدیدی در سازمان تعریف می گردد، نقطه صفر پروژه جدید کجاست؟
دانش پروژه های اجرا شده قبلی چه تاثیری بر اجرای پروژه جدید خواهند داشت؟
چه روشهایی برای ثبت و حفظ دانش درون سازمانی میشناسیم؟
هدف و ماهیت این ثبت دانش درون سازمانی چیست؟
سوالات و نظرات ارزشمند خودتان را با ما به اشتراک بگذارید!
دیدگاهتان را بنویسید